به دعوت سازمان پلاتفرم دابران براى شركت در كنگره مؤسس فمنيسم روشنگرى به سليمانيه سفر كرده بودم. من درباره اسلام و اسلام سياسى بعنوان مهمترين سد راه رهائى زنان سخنرانى كردم۔
ترجمه متن سخنرانى ام

  اسلام  و اسلام سياسى بزگترين سد راه رهائى زنان

(* اليزابت استانتن، از رهبران جنبش سافرجت كفته بود: إنجيل و كليسا مهمترين سد راه رهائى زنان)
مريم نمازى
كنگره مؤسس فمنيسم روشنگرى
سليمانيه

براى من افتخار بزرگى است كه در كنگره مؤسس فمنيسم روشنگرى حضور پيدا كنم. با تشكر از اينكه به من فرصتى داديد كه در مورد اسلام و اسلام سياسى بعنوان بزگترين سد راه رهائى زنان صحبت كنم۔

اولين بارى كه متوجه شدم كه اسلام و اسلامي ها از زنان متنفر هستند ١٢ ساله بودم. تا قبل از آن خانواده و دوستان “مسلمان”‘ من سكولار بودند و بشيوه هاى مختلف مذهب خود را اجرا ميكردند. بعضى ها روزه ميگرفتند، عده اى مشروب ميخوردند و اكثر زنان بى حجاب بودند و هيچگاه در مراسم، جمع ها، مدارس و محيط كار و زندگى مرد و زن جدا نبودند۔

ناگهان اين تغيير كرد۔

حزب الله به مدرسه ما آمد تا در مدرسه مختلط دختران و پسران  را از هم جدا كند. البته ما آنها را مورد تمسخر قرار ميداديم. اما اين سرآغاز دست بكار شدن جريان اسلامى در سركوب يك انقلاب چپ گرا عليه ديكتاتوري شاه بود. آغاز گشت زهرا بود۔

اگر چه ما آن زمان كودك بوديم اما در نگاه آنها ما دختران باعث و بانى فتنه در جامعه محسوب ميشديم۔

“همانطور كه ميدانيد، در يكى از احادیث به روایت بخاری محمد پيغمبر اسلام ميگويد: “پس از خودم هیچ فتنه ای بدتر از فتنه ی زن بر مرد باقی نگذاشته ام

البته نفرت از زنان تم مشترك همه مذاهب اصلى است. يك دعاى يهودى كه مردان ميخوانند ميگويد: “خداوندا، شكر تو، پروردگار حاكم بر جهان، كه من را زن نيافريدى”. در انجيل مسيحيت ميگويد: “زنان بايد در سكوت يادبگيرند و سر بزير باشند. من به زنان اجازه نمى دهم كه معلم باشند و با بر مردان حكومت كنند؛ او بايد ساكت باشد”۔ اين درباره بوديسم و هندويئسم و۔۔۔ هم صادق است۔.

بقول اليزابت استانتون ، از رهبران جنبش سافرجت آمريكائى٬ هر مذهبى كه روى زمين نفس كشيده است زنان را تحقير كرده است۔

. زنان اولين هدف مذهب در قدرت و آغاز بلایای بعدی است. به همين خاطر ميگويند كه آزادى هر جامعه اى را با آزادى زنان آن جامعه مي سنجند۔

براى آنانى كه فقط سطح پديده ها را ميبينند، ظاهرا تضادى وجود دارد۔

از يكسو قوانين و دولتهاى اسلامى آغاز پايان حقوق زنان، آزادى انديشه و سياست دمكراتيك است۔ يك ستون حاكميت اسلام تلاش براى محو زنان از اماكن عمومى است۔

 فليپ تولدانو هنرمند معاصر يكسرى از كارهاى خود را در مورد سانسور زنان در ايران را “تصوير غيبت” نام نهاده است۔

او نشان ميدهد كه چگونه با ماژيك سياه بدن زنان از بسته بندى كالاها، مجلات و تبليغات حذف شده است۔ چقدر چادر و برقه و نقاب در حقيقت شكل پارچه اى همان قلم سياه هست. محو شده، تهى از انسانيت و نا پديد شده

همانند نا پديد شده گان آرژانتين، يا هزاران خاك شده در گورهاى دسته جمعى خاوران در دوران كشتار زندانيان سياسى بوسيله رژيم ايران در دهه هشتاد

دنياى مورد نظر اسلاميها، دنياى بدون زنان در امكان عمومى است. در اين دنيا زنان دست و پا و دهان بسته كه نه ديده ميشوند و نه شنيده ميشوند

همانطور كه نويسنده مصرى مونا التهاوى ميگويد: همه مذاهب با واژن زنان مسئله دارند و زنان را به فمنيسم وا مى دارند۔

از يك طرف اسلاميها خواهان محو كردن زنان از صحنه جامعه هستند و از جانب ديگر زنان همه جا حضور دارند میخواهند هم ديده شوند و هم شنيده شوند

 كنگره فمنيسم روشنگرى مثال بسيار خوب آن است

 و يا اعتراض عريان كه نقطه مقابل كالاى كردن و شيئ  كردن زنان است و يك شكل مهم اعتراض و مقاومت عليه تنفر اسلام از بدن زنان است

 و يا جنبش بى حجابى در ايران در حالى كه حجاب در ايران اجبارى است و تخلف از آن با حكم زندان و جريمه روبرو ميشود. در ايران يك اپليكيشن به نام “گرشاد” است كه مكانهاى گشتهاى زهرا را اعلام ميكند

 پرتاب حجاب در راه فرار از مناطق داعش و فوران رنگ زير سياهى روپوش۔۔۔

حضور زن در تمام صحنه ها از مبارزه عليه جداسازى جنسى و حق شركت در استوديوم ها تا لغو قوانين شريعه مانند در کردستان سوریه و الجزاير و بريتانيا قابل مشاهده است

درجه كنترل بر بدن زنان ميزان قدرت و تاثير اسلاميها نشان میدهد. همانگونه كه خود اختيارى زنان ميزان مقاومت عليه اسلام، اسلام سياسى و اخلاقيات مذهبى است

اعتراضات در افغانستان عليه كشتن فرخنده و ركسانا مثال ديگرى است كه بر پرچم آن نوشته بود “ما بايد دستان پليد تاجران مذهب را از زندگى خود كوتاه كنيم تا شاهد قتل هر روزه اى مانند فرخنده و ركسانا نباشيم”۔

کسانیکه كه فقط سطح قضيه را ميبينند حضور فعال و مقاومت زنان در جامعه را به غلط به حساب اسلام و اسلام سياسى ميريزند. در ايران بطور مثال انها حضور زنان را به اعتبار جناح دو خردادى رژيم ايران ميريزند۔ آنها ميگويند كه وضعيت زنان در ايران از عربستان سعودى بهتر است. ظاهرا ما بايد متشكر رژيم اسلامى و قوانين شريعه آن باشيم۔ اين مانند اعتبار دادن به رژيم آفريقاى جنوبى دوران آپارتايد براى مبارزه رهائى بخش در آن كشور و يا انگار جداسازى نژادى در آمريكا را باعث جنبش حقوق شهروندى آن كشور بدانيم۔

و توجه كرده ايد كه چگونه وقتى به حقوق زنان ميرسند آن را با پائين ترين مخرج مشترك مقايسه ميكنند و نه با بالا ترين و عالى ترين؟ چرا حقوق زنان در ايران بايد با عربستان سعودى مقايسه شود و نه بطور مثال با ايسلند؟

اين وضعيت فقط در دنيائى كه نسبيت فرهنگى و سياست هويت تراشى حاكم است امكانپزير ميباشد. در دنيائى كه نه انسان و حقوق شهروندى بلكه هويت مذهبى و قبيله اى برسميت شناخته ميشود ـ هويتهايى كه اتفاقا با منافع جريانات اسلامى و طبقه حاكمه همگون ميباشد۔.

به همين خاطر است كه به همه چيز، از جدائى جنسى تا حجاب و قوانين شريعه٬ حقانيت بخشيده مى شود و بر ضرر حقوق زنان ارائه ميشود۔ و هر انتقادى به نام اسلام هراسى – كه يك ترم سياسى است تا مردم را بترسانند و به سكوت وا دارند۔ و يا ما را متهم ميكنند كه احساسات عمومى را جريحه دار ميكنيم . گوئى كه عموم يك توده يكسان است و از افراد مختلف با احساسات گوناگون تشكيل نشده است۔

تنها در دنيائى كه نسبيت فرهنگى و سياست هويتى حاكميت بلامنازع دارد ميشود به ايده هاى مانند فمنيسم اسلامى اهميت داد۔ به نظر من اسلام هيچگاه فمنيست نخواهد شد. مذهب هرگز باعث رهائى زنان نمى شود۔

بقول منصور حكمت٬ رهبر كمونيسم كارگرى٬ كه در مصاحبه اى تحت عنوان اسلام بخشى از لمپنيسم جامعه است

“هيچ الهياتى بنا به تعريف رهايى بخش نيست، الهيات يعنى نقطه مقابل رهايى بخش، الهيات يعنى بستن چشم و گوش آدميزاد، يعنى جلو فکر مستقلش را گرفتن وحواله دادنش به جهان و خالقى ناشناخته. الهيات رهايى بخش چرند است. مثل اين ميماند بگوييم فاشيسم آزاديخواه و اين يک تناقص درخود است. الهيات نمى تواند رهايى بخش باشد، چه مسيحى اش، چه بودايى اش، چه اسلامى. براى روشنفکران قرن نوزده اصلا رهايى قبل از هر چيز رهايى از چنگال دين معنى ميداد. تا دهها و صدها سال رهايى براى روشنفکر يعنى رهايى از دين و از قيد و بند انديشه هاى حقنه شده و تحميلى. حالا الهيات رهائى بخش شده است؟”

بقول اليزابت استانتون: “إنجيل و كليسا مهمترين سد راه رهائى زنان بوده اند”۔ امروز ميتوانيم به سادگى ببينيم كه اسلام و اسلام سياسى مهمترين سد راه رهائى زنان ميباشند۔

در حقيقت هر تغيير مثبت در وضعيت زنان نه بخاطر قوانين و دولتهاى اسلامى و يا اسلام ، بلکه نتیجه مبارزه علیه آنها و علیرغم میل آنها است. بايد از مقاومت و مبارزه زنان عليه اسلام و اسلام سياسى تشكر كرد۔

البته اين به معناى اينكه يك زن مسلمان نمى تواند فمنيسم باشد نيست. البته كه ميتواند باشد. همانطور كه مردان ميتوانند فمنيست باشند و زنانى هم ضد زن. اما كسى ميتواند فمنيست باشد كه از نظر او حقوق زنان بالاتر از مذهب باشد. همانطور كه مردم – معتقد به مذهب  – ميتوانند فمنيست باشند، اما مذهب نمى تواند. مذهب بطور بنيادى ضد زن و مردسالار است۔ هدف آن كنترل رفتار زنان وجنسيت آنان بنفع مردان است  و در ادامه آن ناموس جامعه و ملت۔ تحت سياست هويت پرستى، زنان نه بعنوان افراد مستقل داراى حقوق بلكه بعنوان حمل كنندگان ناموس جامعه در نظر گرفته ميشوند و بسته به اينكه چه كسى هستند بايد مورد حفاظت قرار گيرند يا مورد تجاوز. بردگان جنسى داعش بيشرم ترين نمونه اين برخورد است۔

فمنيست هاى اسلامى مانند شيرين عبادى ميگويند كه اسلام تمام حقوق زنان را برسميت ميشناسد و اگر چنين نيست نه بخاطر اسلام بلكه بخاطر فرهنگ مردسالارى است كه با تفسیرخود از اسلام اهداف خود را پيش ميبرد۔ اما قرأن و احاديث سرشار از قوانيان و احكام ضد زن هستند. سنگسار براى زنا بطور مثال در حديث است و كتك زدن زنان در قران. فمنيستهاى اسلامى ميگويند كه بد رفتارى با زنان نتيجه تفسير “اشتباه” از اسلام است۔ مشكل تفسير خوب و بد نیست زيرا تفسير شما هم فقط يكى از تفاسير است۔ حتى اگر شما تفسير “خوب” را در دست داشته باشيد مشكل اين است كه اسلاميها هستند كه تصميم ميگيرند و دولت را در دست دارند۔ مهمتر اينكه آيا تفسير آنقدر خوبى هست كه بدرد زن قرن بيست و يكم بخورد؟

و اگر شما خط اين تفسير خوب را دنبال كنيد به پوچى اين خط دفاعى خواهيد رسيد۔ سوره النسا (زن) در قرأن ٤:٣٤ را در نظر بگيريد: “زنانى كه از شما سر پيچي و رفتار بد ميكنند، ابتدا انها را سرزنش كنيد، بعد از هم بسترشدن با آنها احتراز كنيد و در نهايت انها را بزنيد”۔.”

فمنيستهاى اسلامى ميگويند كه مردان به صبر دعوت شده اند و اجبار به زدن زنان نشده اند و حتى اگر اين كار را بكنند نبايد اثرى بجا بگذارند و بايد ملايم با تركه نازك بزنند۔

 اينها توجيهات كسانى است كه به اسلام بيشتر از حقوق زنان اهميت ميدهند

از منظر حقوق زنان هـيچ زنى نبايد كتك بخورد، چه سربه راه باشد و چه نباشد. بدون هیچ اما و اگری۔

اگر شما خواهان رهائى زنان هستيد، نمى توانيد حقوق و زندگى زنان را در دامان مذهب و تفسيرهاى متفاوت آن قرار دهيد. بايد انتخاب كنيد ـ يا با حقوق زنان يا با مذهب. با هر دو نمى شود بود چرا كه آنها انتى تز همديگر هستند۔

مبارزه براى حقوق زنان مبارزه عليه اسلام و اسلام سياسى است و همچنين مبارزه براى سكولاريسم و جدائى كامل مذهب از دولت. سكولاريسم پيش شرط رهائى زنان است. سكولاريسم مسئله زنان است۔

بجاى توضيح و توجيح تفسير “خوب” و بد از اسلام و نوع رفرميست و افراط گرا اسلام سياسى، به نفع جوامع ما خواهد بود كه از حقوق شهروندى جدا از عقايد مذهبى دفاع كنيم. انسان حق و حقوق دارد٬ نه مذاهب۔ به نفع جوامع ما خواهد بود كه با تكيه بر سكولاريسم و حقوق زنان كه نه غربى است و نه شرقى بلكه جهانشمول است تاكيد كنيم۔

زنده باد آزادى زنان

با تشكر

Leave a Reply

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.