This is a translation from an essay called ‘Revolution not Reform,’ first published in English in Feminist Dissent and in Italian in Psiche. Translation, thanks to Arsalan and Siavash.

این ترجمه‌ای است از مقاله‌ای به نام انقلاب نه اصلاحات، که برای اولین بار به زبان انگلیسی در فمینیستی دیسسنت و به زبان ایتالیایی در سایچ منتشر شد.

ممنون از ارسلان و سیاوش‌ برای ترجمه.

این مقاله به بررسی انتقادی نامه ی سرگشاده بهاره هدایت که از زندان اوین در آذر ۱۴۰۱ منتشر شده است، می پردازد. این نامه یک تغییر چشمگیر را در بینش او در رابطه با جنبش به اصطلاح «اصلاحات» نشان می دهد: از کار در محدوده یک دولت دینی تا رسیدن به فراخوانی برای کنار زدن کامل همان حکومت به وسیله ابزار انقلابی.

این تغییر خوشایند، بازتابی از انقلاب سکولار و ضد آخوندی در ایران است که بعد از قتل مهسا/ژینا امینی آغاز شد و توسط زنان رهبری می شود. یک انقلاب که بسیاری از افراد مانند بهاره هدایت را متقاعد می کند که تنها راه حل، انقلاب و تغییر رژیم است.

در واقع، کل ایده پشت جنبش اصلاحات از ابتدا اشتباه بود: چگونه می‌توان قوانین خدا را اصلاح کرد که قرار است خطاناپذیر و غیر قابل تغییر باشند؟ آیا حقوق زنان در نظام آپارتاید جنسی قابل احقاق است؟ آیا یک چیز اصلاح ناپذیر را می توان اصلاح کرد؟ در مورد آینده ایران، وقت آن است که رویاهای بزرگ داشته باشیم و پتانسیل عظیم این انقلاب را بشناسیم تا با استقرار، چهره کشور و جهان را اساساً تغییر دهیم – چرا که نه؟ – یک دموکراسی مستقیم و مداخله جویانه تر، مانند آنچه در روژاوا آزمایش شد.

«»

بهاره هدایت (متولد ۱۳۵۹) فعال سیاسی-اجتماعی است که چندین بار بازداشت شده است. در ماه مهر ۱۴۰۱، او در میان انقلاب مهسا/ژینا امینی دوباره بازداشت شد و در زندان اوین محبوس شد. او در حال حاضر به دلیل اعتصاب غذا و ابتلا به سرطان به بیمارستان منتقل شده است.

در ماه آذر ۱۴۰۱، دو ماه پس از آغاز انقلاب مهسا/ژینا امینی، هدایت یک نامه سرگشاده از زندان اوین نوشت. زندانیان سیاسی در ایران سال‌هاست که نامه‌های خود در دوران زندان و بازداشت را مخفیانه به بیرون می فرستند، از جمله فعال کارگری سپیده قلیان که اخیرا نوشت: «صداهای انقلاب «زن، زندگی، آزادی» حتی از دیوارهای ضخیم زندان اوین قابل شنیدن است.» پس از آزادی در مارس ۲۰۲۳ پس از تقریبا ۶ سال زندان، قلیان فریاد زد: «خامنه ای ضحاک، می کشیمت زیر خاک» او سریعاً دوباره بازداشت شد و به زندان اوین فرستاده شد.

نامه هدایت با عنوان “انقلاب حتمی است” منتشر شده است.

هدایت بیشتر به خاطر فعالیتش در کمپین برابری با هدف جمع آوری یک میلیون امضا برای اصلاح قوانین تبعیض آمیز در ایران و حمایتش از جنبش سبز اصلاح طلبان اسلامی شناخته شده است. او همچنین سخنگوی کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت، یک گروه دانشجویی مرتبط با رژیم اسلامی برای سازماندهی دانشجویان «در چارچوب قانون اساسی و انقلاب اسلامی»، بوده است.

این تغییر خوشایند بازتابی از انقلاب زنان در ایران است که توسط قتل مهسا ژینا امینی به دلیل «پوشش نامناسب» در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱  آغاز شده و توسط نسل Z که هیچ ارتباطی با هیچ کدام از جنبه ها و ارزش های حکومت اسلام ایران ندارند، رهبری می شود.این بسیاری از افراد را، مانند بهاره هدایت، متقاعد می کند که تنها راه حل،انقلاب است.

او در نامه سرگشاده خود می نویسد: «جوانان امروزی و نسل جوان و نوجوان ایران خواسته های سیاسی خود را به خیابان ها آوردند و آنها را حول شعار «زن، زندگی، آزادی» با مفهوم کنار زدن [جمهوری اسلامی] تعریف کرده اند.» او می گوید جنبش «از انواع تبعیض بخصوص تبعیض علیه زنان» آزاد شده است. او اضافه می کند: «برای توضیح آنچه می خواهد و نمی خواهد، این نسل از تظاهر کنندگان به هیچ مفهومی که ریشه ای مذهبی یا حتی نیمه مذهبی داشته باشد متوسل نشده است، و این یک دستاورد بزرگ است.»

مهمتر از هر چیزی او متوجه شده است که حمایت از اصلاح‌طلبان اسلامی یک اشتباه بزرگ بوده است. در اوج این جنبش به اصطلاح اصلاحات، بسیاری از ما در چپ هشدار دادیم که جریان اصلاح‌طلب از داخل حکومت و به منظور حفظ سیستم اسلامی با وعده‌های توخالی اصلاحات، در برابر مخالفت گسترده از طرف طبقات مختلف جامعه ایرانی است.  در انتها، اصلاح‌طلبان همیشه بخشی از سیستم بوده اند و تنها مردانی که وفاداری کامل به سیستم اسلامی را نشان داده اند،شانس ورود و ماندن در حلقه قدرت را داشته اند. آنها تنها در صورت تایید آیت الله خامنه ای رهبر رژیم اسلامی و شورای نگهبان می توانند در انتخابات نمایشی شرکت کنند. با بررسی سوابق این اصلاح طلبان می توان به این نتیجه رسید که آنها بخش وفادار حکومت اسلامي هستند.

محمد خاتمی، یکی از برجسته ترین اصلاح طلب ها، به عنوان مثال، نماینده ای در مجلس اسلامی رژیم در دهه ۶۰ و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسئول سانسور و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده است، که هدف آن اطمینان حاصل کردن از این است که آموزش و فرهنگ ایران و ایرانیان «۱۰۰٪ اسلامی باقی بماند» همانطور که آیت‌الله خمینی دستور داده بود.

رهبر جنبش سبز، میرحسین موسوی، که در دهه ۶۰ نخست وزیر تایید شده ی خمینی بود، دوره ای که به عنوان دهه خونین قتل و اعدام شناخته می شود. تنها در ماه مرداد ۱۳۶۷، در موج دوم اعدام های گروهی، بعد از «دادگاه های کوتاه مدت» هزاران نفری که به سوالاتی مانند «آیا مسلمان هستید؟، «به الله ایمان دارید؟، «آیا قرآن کلام مقدس خدا است؟، «آیا محمد آخرین پیامبر خداست؟»، «در ماه رمضان آیا روزه می گیرید؟»، «آیا مسلمان هستید و قرآن می خوانید؟»،پاسخ منفی داده بودند اعدام شدند،در چند روز هزاران انسان فقط به خاطر عقیده هایشان قتل عام و در گورهای دسته جمعی دفن شدند.اینجاست که میتوان احساس عذاب وجدان هدایت را درک کرد که روزی حامی میرحسین موسوی بود که نه تنها نخست وزیر خمینی بلکه او را «روح بیدار تاریخ» می نامید و در دوران جنبش سبز خواهان بازگشت به دوران قتل و وحشت دهه ۶۰ شده بود.

بی شک، «اصلاح‌طلبان»در سالهای اخیر تحت تعقیب و مورد ستم قرار گرفته اند، روزنامه‌های دولتی آنها بسته شده اند، کاندیداهای آنها از شرکت در «انتخابات» خارج شده‌اند و مورد تایید رهبر قرار نگرفته اند.اما حقیقت این است که این رژیم بر اساس قتل و سرکوب شکنجه ای بنا شده که نسل های مختلفی از ایرانیان را قربانی کرده است.آیا رژیم اسلامی تمامیت خواه،دشمن و نابود کننده مطبوعات آزاد و بیان یا اندیشه آزاد نیست؟آیا آزار و شکنجه تنها زمانی اهمیت دارد و محکوم است که کسانی که در محدوده رژیم کار می کنند تحت تعقیب و شکنجه قرار می گیرند؟آنان که مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند و اعدام شدند و اجسادشان در گورهای دسته جمعی مانند «خاوران» دفن شد شامل این محکومیت نمی شوند؟زنان و دختران بهایی که مورد قتل سیستماتیک قرار گرفتند چه؟

استفاده جدی از اصطلاح اصلاح طلب در این سرکوب گسترده، نفرت انگیز است. اصلاحات به معنای تغییرات واقعی در قانون است که وضعیت شهروندان را بهبود بخشد. چگونه می توان قوانین خدا را که بر اساس قرآن خطاناپذیر است و تغییر آن برابر با کفر است،اصلاح کرد؟  چگونه می توان یک حکومت اسلامی که خود را نماینده خداوند در زمین می داند را اصلاح کرد؟ این ایده توسط دین‌سالاران و صاحبان قدرت، از جمله این به اصطلاح اصلاح‌طلبان که نه تنها «آلوده به اسلام سیاسی» هستند، بلکه بخشی از حکومت اسلام‌گرایان در ایران برای چهار دهه بوده اند، کفرآمیز تلقی می‌شود.

منصور حکمت فعال کمونیست کارگری در توصیف یک کنفرانس در برلین در سال ۲۰۰۰ که هدف آن نمایش تصویر متفاوت از یک جمهوری اسلامی اصلاح شده بود،گفته است:« يک جمهورى اسلامى تماما “لبخند” و “چهچه پرندگان”، جايى که آخوندهای بی آزار با چهره هاى نورانى و با عباهاى نازک حرير دست در دست هم، سبکبال در چمنزارها دنبال شاپرکها ميدوند و کلکسيون تمبر جمع می کنند و اينترنت ياد مي گيرند. جايى که پاسدارها دستهاى خونى شان را شسته اند و ديگر براى فستيوال ها فيلم ميسازند و فلسفه ميخوانند، جايى که زنان، اگرچه هنوز بخاطر “فرهنگ خويش” چادرشان را سفت لاى دندان گرفته اند، با اجازه شوهر از بام تا شام فمينيسم و دوچرخه سوارى ميکنند… .با هدف پنهان کردن اعدام‌های جمعی و سنگسارها، گورهای بدون نشان، کارگران بدون ‌حق، زنان بدون حقوق، جوانان بدون آینده، کودکان کار، باورهای سرکوب شده و آوازهای خفه شده»برگزار شده است.اصلاح‌طلبان تلاش کرده‌اند تا رژیم خود را نجات دهند و شکست خورده‌اند.
انقلاب ژینا شهادت این موضوع است.

هدایت اکنون متوجه شده است که در چهارچوب حکومت آخوندی نمی توان به خواسته های مردم جامه عمل پوشاند . هر شکل و جنبه ای از یک دولت اسلامی، هر چند ارائه شده به صورت مدرن و بسته بندی شده با شعارهای امروزی، با خواسته ها و امیدهای مردم ایران در تضاد است. تظاهرات و شورش های متوالی در ایران در طول سال های گذشته، از جمله در آذر ۹۶ و آبان ۹۸ این را بسیار واضح نشان داده است.

آیا حقوق سياه پوستان در نظام آپارتاید نژادی قابل احقاق است؟ آیا حقوق زنان در نظام آپارتاید جنسی قابل احقاق است؟ آیا اصلاح ناپذیر را می توان اصلاح کرد؟

جالب است بدانیم، هدایت به درستی از یک دیدگاه در غرب که اسلام را عاملی تقویت کننده در جامعه و انتقاد از حجاب را اسلام فوبیا میداند انتقاد می کند. اما آیا خاص گرایی فرهنگی مربوط به «اصلاح طلبان» دقیقاً همان موضع نیست، هرچند به دلایل مختلف؟ دفاع غالباً از فرهنگ اسلامی موقعیت مطلوبی از سرکوب ایجاد می کند و از این روی، این موقعیت به حفظ وضع موجود و سیستم اسلامی در ایران کمک می کند. اما ما می دانیم که فرهنگ یکسان یا ثابت نیست. دفاع از فرهنگ اسلامی دفاعی از یک حکومت دینی دیکتاتور در مقابل فرهنگ مخالفت است. به هر حال، اگر فرهنگ شما حقوق دیگران را نقض می کند، باید تغییر کند، محکوم شود، و لغو گردد. شما نمی توانید خشونت و نقض حقوق را با گفتن این که این «فرهنگ من است»، مشروع کنید. بیشترین توجه به تنوع و مخالفت با قوانین اسلامی، که اکنون به دیده جهان آزاد رسیده است، از طریق انقلاب ژینا، نمایان شده است.

زنان و دختران ایرانی با برداشتن حجاب و سوزاندن آن به عنوان بارزترین نماد سرکوب در حکومت اسلامی،تفاوت میان فرهنگ اسلامی حکومت با فرهنگ مورد نظر زنان و مردان آزاد ایرانی را بیشتر نمایان کردند. شعار «زن، زندگی، آزادی» که برای اولین بار در روژاوا مطرح شد، این رژیم را تا هسته ی خود متزلزل کرده است، زیرا حکومت دینی که نتواند «زنانش» را کنترل کند، نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. رژیم از طریق حجاب و سرکوب زنان است که همه جامعه را سرکوب می کند. از این رو این انقلابی است که همه اقشار جامعه از آن حمایت می کنند.

پس از دهه ها حکومت استبدادی مردانه، انقلاب ژینا اعلام می کند: آزادی زنان در هر جامعه ملاک اندازه گیری یک جامعه آزاد است. که به همین دلیل است که این انقلاب مبارزه با تبعیض اقوامی و جنسیتی را به پیش می کشد. [به‌علاوه، اگرچه هدایت این را نمی‌بیند، اما حجاب و آپارتاید جنسی با حفظ سرمایه‌داری از طریق تنزل دادن زنان به مشاغل خانگی و تولید مثل بسیار مرتبط است.]

جهان بینی هدایت در حالی که به شکل قابل ستایشی از جنبش  فریبدهنده«اصلاح طلبی» انتقاد میکند، هنوز بار خود را به دوش می کشد.او برای مثال از انقلاب با طبیعت «خطرناک و خشن» صحبت می‌کند. در واقع، انقلاب پاسخ مردم به چهل و ينج  سال خشونت بی امان رژیم است. انقلاب کم هزینه ترین وسیله برای مقابله با دولت استبداد دینی است.اگر بیش از ۶۰۰ نفر در جریان انقلاب ژینا توسط حکومت به قتل رسیدند،اگر نزدیک به بیست هزار نفر شکنجه و زندانی شدند،اگر صدها نفر تنها از آغاز سال میلادی تاکنون اعدام شده اند،اگر نزدیک به ۵۰۰۰ دانش آموز دختر توسط حمله عوامل رژیم با استفاده از گاز شیمیایی در مدارس مسموم شده اند،این خشونت حکومت است نه مقاومت انقلابی در برابر آن.

همچنین،نامه سرگشاده دیگری از سوی بهاره هدایت در ژوئن سال جاری منتشر شد که در آن نسبت به «آرمان های غیرقابل تحقق» مانند حکومت شورایی و دموکراسی رادیکال هشدار می دهد.همانطور که شاعر و نویسنده اروگوئه ای ادواردو گالیانو می گوید: «برای اطمینان از حفظ وضع فعلی در سرزمین هایی که هر دقیقه یک کودک به علت بیماری یا گرسنگی می میرد، باید به ما آموزش داده شود که خودمان را از نگاه ستمگران حاكم ببینیم.به مردم آموزش داده می شود که این نظم را به عنوان نظم طبیعی و نرمال و از این رو به عنوان یک نظام جاودانه ببینند…»

در نظر گرفتن اشکال برای حکومت مستقیم دموکراسی در زمانی که انقلابی در حال اجرا شدن است، نشان دهنده دیدگاه ادامه دهنده «اصلاح‌طلبان» است که هرگز نمی توانند فراتر از محدوده ها و محدودیت های تعیین شده دیدگاهی ارائه دهند. آیا در این زمان بیشتر از هر زمان دیگری نیاز به جسارت، رویای بزرگ و شناخت ظرفیت بزرگ انقلاب زن، زندگی، آزادی که برای تغییر اساسی چهره ایران و جهان پتانسیل کافی  را دارد. آیا ممکن نیست که یک دموکراسی مستقیم مداخله‌گرانه تر، مانند آنچه در روژاوا آزمایش شده است، برقرار شود که فراتر از دموکراسی های قدیمی و خسته کننده برای همه باشد، اما در واقع برای تعداد محدودی از افراد برنامه ریزی می شود.

فقر همدلی و نادیده گرفتن واقعیت مانع بزرگی بر سر راه تولد یک جامعه جدید در ایران از دل انقلاب است، همانطور که تهدید مداخلات بیشتر توسط دولت های غربی، ربوده شدن انقلاب توسط نیروهای اپوزیسیون دست راستی مانند سلطنت طلبان، و مهمتر از همه، ادامه سرکوب توسط رژیم جمهوری اسلامی که تنها راه بقای آنها است می تواند موانعی برای تغییر در ایران باشد.

انقلاب ژینا راه و طرح جدیدی را برای تغییر نشان میدهد،فقط نیاز داریم به نداها و پیامهایش گوش فرا دهیم.

Leave a Reply

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.