مریم نمازی

آنچه در ادامه می‌خوانید نسخه ویرایش‌شده‌ای از سخنرانی مریم نمازی در مناظره‌ای با عنوان «این خانه باور دارد که فمینیسم با دین ناسازگار است» در اتحادیه کمبریج در تاریخ 14 نوامبر 2024 است. سخنرانان موافق: فیلیس زاگانو، آنی لاری گیلور و پولیانا گرین رایت. سخنرانان مخالف: اسقف اعظم رز هادسون-ویلکین، خاخام چارلی باگینسکی، پیتر هیچنز و لیندزی هانسن پارک. مناظره کامل را می‌توانید از اینجا مشاهده کنید.

***

دین و فمینیسم با یکدیگر ناسازگارند. منظور من از دین، دین سازمان‌یافته است، نه باورهای شخصی. اغلب مردم، بنا بر یک شانس تولد، به دینی متولد می‌شوند و آن را مطابق با زندگی در قرن بیست‌ویکم انتخاب یا تغییر می‌دهند. بنابراین، ممکن است یک مؤمن مدافع حقوق زنان یا سکولاریست باشد. اما وقتی درباره ناسازگاری دین و فمینیسم صحبت می‌کنم، منظورم دین سازمان‌یافته، تفکر دینی و اصول آن است که پیامدهای وخیمی برای آزادی، حقوق و برابری زنان دارد.

در ادیان، زنان مطیع مردان تلقی می‌شوند و در واقع، زن به‌عنوان شکلی ناقص از مرد تعریف شده است. مردان و زنان نابرابرند؛ «مکمل بودن» همان تعبیر لطیف‌تر برای این مفهوم است. دین بر پایه تبعیض و خشونت علیه زنان بنا شده و آن را بازتولید می‌کند. نابرابری در ذات ادیان و نهادهای دینی نهفته است. از سوی دیگر، فمینیسم زنان و مردان را برابر می‌داند و برای پایان دادن به تبعیض و نابرابری تلاش می‌کند. این نقطه اصلی ناسازگاری است.

اینکه ما همگی انسان‌های مذهبی خوبی را می‌شناسیم، مانند والدین خودم، وضعیت ادیان را خوب نمی‌کند. اینکه کسی با گرایش به دین، «کمتر خودخواه» می‌شود، یا اینکه خواستار مشارکت بیشتر زنان در نهادهای مردسالارانه می‌شود، دین را خوب نمی‌کند. این شیوه تفکر بی‌منطق، فقط به این دلیل پذیرفته می‌شود که دین در موقعیتی ممتاز و فراتر از پاسخگویی انسانی قرار دارد.

بیایید حتی به کارهایی که اسلام‌گرایان، راست‌گرایان مسیحی، یهودی، هندو، سیک و بودایی در سراسر جهان انجام می‌دهند، توجه نکنیم. همین‌جا در بریتانیا، ادیان نهادی می‌توانند دادگاه‌های مذهبی مثل شریعت، دادگاه‌های سیک و دیان (دادگاه شرعی یهودی) راه‌اندازی کنند که حقوق زنان را نقض می‌کنند. می‌توانند در مدارس دینی هر کاری که بخواهند انجام دهند، پوشش و نمادهای مذهبی را به کودکان خردسال تحمیل کنند، سوءاستفاده‌های جنسی از کودکان را برای دهه‌ها پنهان کنند، مردم را به‌خاطر کاریکاتورها و مقالات تهدید و ارعاب کنند، کودکان را با ختنه و ناقص‌سازی جنسی مثله کنند، نفرت علیه زنان، افراد سابقاً مسلمان، مرتدان و افراد همجنس‌گرا را تبلیغ کنند… و این‌ها تنها مواردی است که در چند هفته گذشته اتفاق افتاده است. با این حال، آن‌ها عموماً آزادند هر طور که بخواهند عمل کنند.

فیلسوف سوری، صادق جلال العظم، به‌درستی می‌پرسد: «چرا ما به موضوع دین این امتیاز و تمایز را می‌دهیم که آن را از اصل جامع اخلاقی که شکل‌گیری باورها و محتوای آن‌ها را هدایت می‌کند، معاف کنیم؟» (صادق جلال العظم، نقد فکر دینی، ۲۰۱۵). دین ایده‌ای است مانند هر ایده دیگر و ایده‌ای بد. اگر حقوق زنان دغدغه شماست، فمینیسم ایده بسیار بهتری است.

مدافعان دین خواهند گفت زنان در ادیان ارج نهاده می‌شوند. مثلاً محمد، پیامبر اسلام، گفته است: «بهشت زیر پای مادران است» و مریم الگوی کلیساست. اما این تنها به این دلیل است که زنان در صورتی که نقش‌های خود را در چارچوب تعریف‌شده دین ایفا کنند، ارزشمند محسوب می‌شوند. در غیر این صورت، همه چیز می‌شود سوزاندن زنان به‌عنوان جادوگر، راه انداختن آپارتاید جنسی علیه آنها، حجاب اجباری و سنگسار.

مهم نیست چه شواهدی ارائه دهید، همیشه برای دین یک توجیه وجود دارد. دین جاودانه و بی‌نقص است – تا وقتی که دیگر این‌طور نباشد. آن وقت، همه چیز به توجیه آن در «زمینه و بافت» خلاصه می‌شود. برابری، مگر نمی‌دانستید، باید «زمینه‌مند» باشد!

برای نمونه، در سوره نساء، آیه ۳۴ قرآن آمده است: «و زنانی را که از سرکشی‌شان بیم دارید، پندشان دهید، در خوابگاه‌ها از ایشان دوری کنید و بزنیدشان.» گفته می‌شود که این آیه در زمانی نازل شده که زنان به‌شدت کتک می‌خوردند و این دستور نوعی پیشرفت به‌شمار می‌آمد. اما آیا نمی‌شد که الله خشونت خانگی را ممنوع کند؟ یا برای نمونه، برده‌داری را، همان‌گونه که شراب‌خواری را ممنوع کرد؟

و البته اگر توجیه «زمینه و بافت» برای مدافعان دین کارساز نباشد، همیشه به موضوع «تفسیر» پناه می‌برند. به‌نظر می‌رسد می‌توان دعاهای یهودیان ارتدوکس را نیز به‌طور مثبت تفسیر کرد، مثل: «ستوده باشی، ای پروردگار ما، خداوندگار عالم که مرا به‌عنوان زن نیافریدی.» یا حدیث محمد (بخاری) که می‌گوید: «به من آتش دوزخ نشان داده شد و اکثریت ساکنان آن زنان بودند که ناسپاسی می‌کردند.» یا فرمان مارتین لوتر که می‌گوید: «اگر زنی از زایمان خسته شود و در نهایت بمیرد، اهمیتی ندارد. بگذارید از زاییدن بمیرد، برای همین کار است که وجود دارد.» اما لابد چون این‌ها «بی‌خودخواهی» بوده‌اند، پس دین خوب است.

یکی از بهترین نمونه‌های این فریبکاری، «فمینیست‌های اسلامی» هستند. تفسیر آن‌ها از آیه‌ای در قرآن که خشونت خانگی را توجیه می‌کند، این است که مردان مجبور نیستند همسرانشان را بزنند و اگر زدند، نباید انقدر خشن بزنند که نشانه‌ای باقی بگذارند. چه باملاحظه!

اما نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد این است که فمینیسم کامل نیست؛ حاصل تلاش مداوم انسان برای آزادی و برابری است. فمینیسم زندگی زنان و دختران را در سراسر جهان بهتر کرده و همچنان برای بهتر کردن آن تلاش می‌کند. دین، اما، الهی و بی‌نقص قلمداد می‌شود؛ چیزی که نباید زیر سؤال برود یا به چالش کشیده شود. شک کردن به آن چیزی جز ارتداد و بدعت تلقی نمی‌شود. و در عین حال، زندگی زنان و دختران بی‌شماری را به جهنمی واقعی بدل کرده است. دین بزرگ‌ترین پروژه مردسالارانه‌ای است که در تاریخ بشر دیده شده است.

این واقعیت که اصلاح‌گران در تمام ادیان به حاشیه رانده می‌شوند و تحت آزار و اذیت قرار می‌گیرند، خود گواه دیگری است بر اینکه آن‌ها در تضاد با اصول ادیان عمل می‌کنند. اگر چنین نبود، نیازی به وجود یهودیت لیبرال یا گروه‌هایی مثل «کاتولیک‌ها برای انتخاب» که حتی به کلیسا هم مرتبط نیست، وجود نداشت. یا مثلاً امام زن در مسجدی لیبرال در آلمان، که نیازمند حفاظت پلیس است. دین سازمان‌یافته فمینیسم و حقوق زنان را تحمل نمی‌کند. هیچ‌گونه فریب‌کاری نمی‌تواند دین را فمینیستی جلوه دهد. این دو با یکدیگر تضاد بنیادین دارند. هر چه نفوذ دین در زندگی عمومی، دولت، قانون و نظام آموزشی بیشتر شود، نابرابری و تبعیض هم بیشتر می‌شود.

در واقع، هر دستاوردی که برای حقوق زنان و بشریت حاصل شده، نتیجه مقابله با دین سازمان‌یافته بوده است. همان‌طور که آنی لوری گیلور، رئیس بنیاد آزادی از دین، می‌گوید: «تمام آزادی‌هایی که زنان به‌دست آورده‌اند، از پوشیدن لباس راحت تا دوچرخه‌سواری، از عدم الزام به پوشاندن سر در کلیسا تا اجازه یافتن برای ورود به دانشگاه‌ها، مشاغل، مالکیت اموال، رأی دادن، همگی با مخالفت کلیساها روبه‌رو شدند. کتاب مقدس و دیگر کتاب‌های به‌اصطلاح مقدس همچنان علیه زنانی که به‌دنبال آزادی هستند به کار می‌روند.»

شیخ عاصم الحکیم، که بیش از یک میلیون دنبال‌کننده در یوتیوب دارد، ناسازگاری اسلام با فمینیسم را به‌وضوح توضیح می‌دهد. او می‌گوید: «فمینیست‌ها خواهند پرسید چرا دختر نیمی از ارث پسر را دریافت می‌کند وقتی پدر فوت می‌کند… چرا خون‌بهای زن در صورت قتل، نصف خون‌بهای مرد است، چرا نمی‌تواند نماز را امامت کند، خطبه بدهد، چرا نمی‌تواند حاکم یا قاضی باشد، چرا نمی‌تواند با مردان اختلاط کند… هر کس چنین چیزهایی را بخواهد ممکن است از چارچوب اسلام خارج شود. وقتی صحبت از برابری می‌شود، الله در قرآن می‌گوید… مرد مانند زن نیست، پس برابری وجود ندارد و هر گاه زنان خواهان برابری شوند… باید با چندهمسری مرد که در قرآن و سنت آمده مخالفت کنند. این کاملاً کفر است… بنابراین… فمینیسم کاملاً در تضاد با اسلام است.» او همچنین می‌گوید فمینیسم «برابری می‌طلبد، بنابراین اگر به اسلام روی بیاورند، باید نیمی از آن را حذف کنند.» در حقیقت، در «قرآن زن» که توسط شورای سابقاً مسلمانان بریتانیا منتشر شده، تمام آن حذف شده است، و به همین دلیل این کتاب کاملاً سفید و خالی است.

دین سازمان‌یافته با فمینیسم، حقوق زنان و برابری ناسازگار، متضاد و بزرگ‌ترین مانع آن‌ها است. همان‌طور که الیزابت کدی استانتون، فعال حق رأی زنان در آمریکا، گفته است: «شما می‌توانید سراسر دنیا را بگردید و خواهید دید که هر شکلی از دین که بر این زمین دمیده، زن را تحقیر کرده است.»

خدایان و ادیان بزرگ‌اند – برای پدرسالاران، زن‌ستیزان، و کسانی که خوشحالند در نقش‌هایی که دین برایشان تعیین کرده باقی بمانند. اما برای ما که خواهان آزادی، حقوق زنان و برابری هستیم، همیشه فمینیسم وجود دارد.

این مقاله برای اولین بار به زبان انگلیسی در The Freethinker منتشر شد. توسط سیاوش شهابی به فارسی ترجمه شده است.

Leave a Reply

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.